سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

نمی دونم چرا گاهی - که حالا گاهی رو برای حفظ آبروی اینجام میگم- حوصله عبادت ندارم. یعنی خودم رو با خیلی از هم سن و سالام و هم ردیفام که مقایسه می کنم اونا مثلا ماهی یه نماز شب می خونن ، به یه دعاهایی خاصی مداومت دارن، برنامه خاصی برای قرآن خوندنشون دارن ... اما من... ماشالا قربون خودم برم از رو هم نمی رم و از ادعام پیش خدا چیزی کم نمیشه!

راستش خیلی مراقبم که فاصله بین حرف و عملم زیاد نشه برای همین توی انجام دعا و مستحبات که یه جورایی تلقین خوبی ها هست به خودم سخت نمی گیرم و ظاهرا زیادم احساس شرمندگی نمی کنم! خدا حفظم کنه!

خب اینا رو برای این گفتم که می خوام در مورد یه کار کوچیکی که تازگی یاد گرفتم و فوایدش بنویسم. مقدماتش برای این بود که نه خودم باورم بشه نه شما که تونستم از موضع قبلیم کوتاه بیام و خلاصه اهل زهد و عبادت های خاص شده باشم!

دو ترم قبل درس اخلاق 2 داشتیم به ارزش دو واحد درسی. درسی خوب و استادی عالی بود. هر جلسه که می رفتیم کلی نکات اخلاقی و عبادی یاد می گرفتیم ولی دریغ از یه ذره عمل. یه روز به خودم گفتم بذار یه یادگار ازین درس داشته باشم و به یه نکته کوچیکش عمل کنم.

سعی کردم روی مبحث شکر کار کنم. چون حس کردم دارم زیادی ناشکر می شم و بیش از واقعیت از زندگیم ابراز نارضایتی می کنم. شروع کردم بعد از هر نماز فریضه یه سجده شکر می رفتم و از یکی از نعمتایی که خدا بهم داده تشکر می کردم. خیلی راحت و خودمونی. بعضی وقتا یه موضوعات ریز خنده داری به نظرم می رسید که خودم توی سجده می زدم زیر خنده! مثلا خدایا قربون دستات که کنترل تلویزیون اختراع شده! خدا جون مرسی که امروز ازم سر کلاس درس نپرسیدن. خدایا ممنونتم که مثل بعضی ها نیستم! سعی می کردم دعام فی البداهه باشه و واقعا ته دلم از یه نعمتی تشکر کنم. یه مدت حس کردم نعمت کم آوردم شروع کردم از خلق صحیح و سالم دونه دونه اعضای بدنم تشکر کردم. حالا این پروژه یه هفته ای طول کشید.

می گن ما باید از خدا تشکر کنیم. مسلمه که خدا به تشکر ما نیازی نداره. این روزا من دارم به نتایج قشنگ جدیدی می رسم. اینکه شکرانه روزانه از خدا باعث میشه خودمون هم بیشتر بفهمیم که چه نعمت هایی داریم و به قولی نیمه پر لیوان رو ببینیم.

تو همین مدت برام پیش اومده که خیلی ناراحت باشم ولی هر طور شده یه بهونه ای برای شکر پیدا کردم که پیش خدا دست خالی نباشم. بعد همین نعمت کوچیکی که پیدا کردم برای شکر، به خودم آرامش میده و می فهمم هنوزم چیزای خوبی تو دنیا دارم که بهشون امید ببندم. مثلا همین امشب که دستم درد می کرد و داشت کلافه ام می کرد بعد از نماز سجده رفتم همینجوری به طعنه رو به خدا گفتم  : خدایا شکرت که پا و کمر و سرم درد نمی کنه! یعنی می خواستم پیش خدا گله کرده باشم که این چه وضعشه اما از قانون سجده شکرم هم کوتاه نیومده باشم. یه آن به خودم اومدم که هی دختر واقعا اگه الان پا و کمر و سرت هم درد می کرد خیلی اوضاعت خراب میشد. بعدش از ته دل خدا رو شکر کردم!

به نظرم این آیه قرآن که می گه لئن شکرتم لازیدنکم  مفهومش فقط این نیست که اگه برای خونه داشتن خدا رو شکر کردیم فرداش میشه دو تا خونه! همین قضیه شکرگزاری باعث میشه نعمتها و برکاتی که تو زندگی داریم رو بیشتر ببینیم و به نظرمون بزرگتر بیان. دنیا روی خوشش رو بهمون نشون بده.
البته من که هیچ وقت نمیتونم خودم رو گول بزنم و باز ته دلم یه چیزی میگه غر بزن و بیشتر از این رو بخواه... اما خدایا شکرت
بابت هر چی می دی
و هر چی می گیری


نوشته شده در دوشنبه 88/10/21ساعت 12:8 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |